تابستان عزیز کی میایی؟!!

همه سال تحصیلی به سرعت برق و باد میگذره حالا چه خوب چه بد!!!
ولی این یه ماهه آخر یعنی خرداد تموم بشو نیست
انگار هر ثانیه از ان یک سال تحصیلی است
تازه امتاحان سختا هم مونده :ریاضی و زبان فارسی(گلاب به روتون حالت بالا آوردنی!!)
خدا اونا رو به خیر بگذرونه!!!

در ضمن ۱۰ساله که میخواستم از یکی تشکر کنم(سایه جان شما برو یه سایت دیگه!!!)
از سایهhttp://ghasedacha.persianblog.com چون اون بود که وبلاگ رو به من معرفی کرد منم به جامعه بشری(به همه مدرسمون!!)
خلاصه اینکه سایه دستت درد نکنه ما خیلی دوستت داریم(میدونم  شما بیشتر!!)
راستی در مورد نظراتتون برای شعرم ممنون میدونم خیلی عالی بود
دیگه شرمنده نکنید!!!
یادم رفت از سایه به خاطر ایمیل ها و راهنماییهاش تشکر کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
موفق باشید فعلا...

وقتی پریا رگ شعرش میگیره!!!!!!!

میخوام یه قصه ای بگم
قصه ای از ارزو ها
ارزوهای رنگارنگ
ارزوهای پریا
پریا دختر خوب قصه ها!!
پاک و بی ریا و با صفا!!!
دوست داشت که یه مسواک باشه
روشم خمیر دندون باشه
دوست داشت یه قابلمه باشه
توشم پر دلمه باشه
دوست داشت یه پروانه باشه
همش روی گلها باشه
همه میخندیدن به او
به ارزو های عمو(به خاطر وزن شعر و منظور پریا است)
میگفتن شوخی میکنی
دروغ میگی گمشو برو (بازم برای وزن شعر!!!)
پریا هم میخندیدش
میگفت شوخی کردم ..بابا
خیلی باحالم مگه نه؟؟
چقدر زود باورین شما!


سروده پریا خانم گل

سرود زهر

...برای انکه رد فکر او را گم کند فکرم
میکند رفتار با من نرم
لیک چه غافل!
نقشه های او چه بی حاصل!
نبض من هر لحظه می خندد به پندارش
او نمیداند که روییده است
هستی پر بار من در منجلاب زهر
و نمیداند که من در زهر میشویم
پیکر هر خنده؛هر گریه
در نم زهر است کرم فکر من زنده
در زمین زهر میروید گیاه تلخ شعر من

سروده استاد سهراب سپهری عزیز