تا حالا انقدر رنگ سبز برام یه حس خاصی نداشته و یا معنی خاصی نمیداده...! 

این روزا تو خیابون که راه میرم یک پیوند عجیبی بین آدمهایی که یا دستبند سبز دارن و یا لباس سبز و خودم احساس میکنم! مهم نیست که چه قیافه ای دارن و یا چقدر شبیهیم... حتی ناخوداگاه بعضی وقتها بهشون لبخند می زنم! 

دست راستم که دستبند داره رو انگار که مسئولیتی فراتر از اعضای دیگرم داشته باشه! جور دیگه ای حس میکنم... 

موسوی میگه: رنگ سبز نشانه ی عقلانیت دین است و من به امید زنده شدن اسلامی که علی داشت و حسین و فاطمه و پیامبر...به نشانه ی تمام زیبایی های دین به صورت کامل و منطقی نه کاریکاتوری! دستبند سبز رو می بندم... 

تنها چیزی که تو این روزا بسی اعصاب منو داغون میکنه، آدم هاییست که بی تفاوت میگذرن و میگن به ما چه! به حال ما که فرقی نداره! یا رای من که تاثیری نداره! و من نمیفهمم که چه استدلالی واسه گفتن این حرف دارن!


 

خرداد ماه اتفاق های بزرگه! نمی دونم تولد تو این وسط چی کار میکنه!!! 

تولدت مبارررررررررررررررررررررررررررررررررک