مثل هر سال.. باز هم همه اون داستان هایی که میدونیم و حرفهایی که هزار بار شنیدیم...باز هم تکیه و علم و صدای حسین حسین...باز هم نذری و صف های طولانی از آدمهای رنگارنگ...باز هم صدای بلند نوحه ها و خنده های پنهانی دو دوست موقع راه رفتن کنار دسته ...باز هم صدای گریه پیرزنی و بلند شدن صدای «یا حسین»ش موقع دعا برای جوونا...  

باز هم گریه های پنهانی و اشکهایی که بی اختیار از گوشه چشم جاری میشه به خاطر مظلومت...بازهم خوشحالی دلی از آمدن مناسبتی برای دیدن دوباره غذا! باز هم حرف های تلنبار شده و سکوت های طولانی... 

باز هم انتظار فرج و ندونستن درستی این نوع از انتظار!