امروز جمعه است...یادمه شنبه تو مدرسه به یاسمن و دریا و سارا گفتم:واییییییی امروز شنبس کو تا جمعه!!!!
یادمه از وقتی مدرسه میرفتم همیشه از روز شنبه بدم میومد چون به نظرم تا جمعه خیلی مونده بود!ولی عوضش
عاشق روزهای پنجشنبه بودم!
یادمه اول هفته تا رسیدن جمعه انقدر به نظرم طولانی بود
که حد نداشت!!!
ولی گذشت...دبستان..راهنمایی...دبیرستان...تمام هفته های عمرم مثل همین هفته ای که گذشت!
مثل همین هفته ای که از اولش برای رسیدن جمعه داشتم لحظه شماری میکردم...
و امروز هم خواهد گشت...و هفته دیگر هم...
بعضی وقتا فکر میکنم توی این همه لحظه ای که از دست دادم چی کار کردم؟؟؟!
و چی کار کنم؟؟؟
برای لحظه هایی که ازدستشون خواهم داد؟؟؟
حداقل کاری که میتونم بکنم اینه که هر روز یه چیز قشنگ یاد بگیرم...
چند روز پیش یه جمله فوق العاده قشنگ توی دیوان سهراب خواندم
حیات غفلت رنگین یک دقیقه "حوا"ست
ولی اینم حیفم میاد نگم...
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال...

نظرات 11 + ارسال نظر
احسان جمعه 1 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 04:37 ب.ظ http://jeep2003.persianblog.com

به گذشتت فکر مکن مگر اینکه بخواهی از اون نتیجه بگیری...

دریا جمعه 1 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 05:55 ب.ظ

سلاممممم.....نمی دونم چرا امروز هر جا میرم دوم هستم .... هیچ تعبیری نتونستم براش بکنم .... پریا جونم مطمئنم که تو خیلی خوب از لحظاتت استفتده می کنی ... تو خوحالی که امروز جمعس؟! ... من عزادارم که فردا شنبس ... نمی دونم تو بودی وقتی گفتم کاش به جای شنبه بعد از جمعه چی می اومد یا نه؟ .... من اولین آرزویی که شنبه ژیش کردم این بود دیگه تو عمرم شنبه نبینم حداقل هشت شنبه ببینم .... برات آرزوی قشنگترین الحظه هارو دارم .... میدونی که اگه من برای هر کس آرزو خوشبختی کنم خوشبخت می شه ....

یاسی جمعه 1 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:43 ب.ظ http://baran-yasaman.persianblog.com

وااااااااااای چه حالی کردم این دو تا جملهء قشنگ را خوندم حالا تا هفته بعد شارژ شارژم...یوهوووووووو...راست میگی خیلی زود میگذره...خیلی...کاش هر ثانیه دو ثانیه بوووووووووود(این جمله کاملا فیلسوفانه بود به نظرم اسم فیلسوفش هم باید یاسمن باشه...زهرمار...نخند...به خدا راست میگم)فعلا بای بای

سارا شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:51 ب.ظ http://mariya.blogsky.com

سلام خوبی؟ درست مثل من من هم اونقدر از جمله بدم میاد که نگو ولی این جمعه که برای من خوب بود برای تو چطور ؟
ان شاا... این روزا هم زود میگذره و از دست این مدرسه لعنتی راحت میشیم..
راستی امتحان زمینت و خوب دادی؟

دریا شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:56 ب.ظ

یه چیزی تو هر روز یه فرمول جدید شیمی یاد می گیری ...... مگه نه ؟! ......

تنها یکشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:35 ب.ظ http://tanha2.persianblog.com

و عشق تنها عشق تو را به گرمی یک سیب میکند مانوس!...و عشق تنها عشق مرا رساند به امکتن یک پرنده شدن -و نوشداروی اندوه؟ -نه صدای خالص اکسیر میدهد این نوش!.........شاد باشی و فرصت ها رو از دست ندی....یه روز یکی گفت:مرگ یعنی پایان فرصت.

رضا دوشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:08 ب.ظ http://reza19.persianblog.com

(زندگی را بر روی زمین معنایی نیست و عشق را در آسمان هم)

تنها چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 04:11 ب.ظ http://tanha2.persianblog.com

سلام عزیز اپدیت نکردی ..؟...خونه ی تنهایم اپدیت شد.....و منتظر دستهای پر از حرف توست

پیمان جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:20 ق.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
من هم با نوشته شما موافقم. برای من هم این موقعیت ها پیش اومده. وقتی سنم کمتر بود روزها دیر می گذشت اما حالا انگار در سراشیبی زندگی افتادم و هیچ راه گریزی نیست
موفق باشید

تنها پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:50 ق.ظ http://tanha2.persianblog.com

اپدیت نکنی یه وقت؟

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:13 ب.ظ

HEY PARIYA ... KOYAEEI MALOOM HAST ?
MIGAM AZ YE JAEY NEVESHTAT DOZDI KARDAM
AH MIGAM EIN BLOG SKY CHIYE
ASLAN NEMITONAM FARSISH KONAM BARA NAZ DADN
AH AH ( BAZAM AH ... CHON NEMTONAM ESMAM RO BENEVISAM .. AMA MISHNASIM HA ... HAMON ESHGHET KE KHELI DOSESH DARI ... YE KAM, FEKR KON ... ARE HAMON SAYEH JONET ,,, AFARIIIIN )
*-:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد