امروز ۱۳ دی بود! ۱۳ دی ۸۵....خوب نگاش کنین...دیگه هیچ وقت این تاریخ بر نمی گردد!
امروز تولد دوستم بود...وقتی بهش گفتم تولدت مبارک، یه کم فکر کرد و گفت: امروز مگه تولدمه؟!!!!!!!!!! ( تفاهم را حال میکنین؟ هر دو نابغه ایم!)
امروز امتحان داشتیم....عجب امتحانی بود!
امروز....
اوضاع زندگی حسابی قاراشمیشه!( درست نوشتم؟!)...من عوض شدم؟! تازه داشتم کمی به سمت انسانیت حرکت می کردم..!
چرا برف نمی یاد؟! دلم زمستون می خواد....
فقط یک هفته ی ناقابل تا پایان ترم ۳ باقی مونده!
آیا من یک انسان هدفمند می باشم؟! ...مساله این است!
سایه، من بی معرفتم یاتو؟!...مساله این هم می تواند باشد!
مطمئنم تا قبل از اینکه پشت کامپیوتر بشینم کلی حرف واسه زدن داشتم...!
سلام خانومی خوبی
حرفات مثل کارای بچه پینه دوزا میمونه که بادم قیچی دلا میخوان یه دل بزرگ درست کنن
شادباشی
سلام
خوبی عزیز
زندگی زیبایی داری ولی حیف که در آینده یکی می آد که باعث می ش فقط تو وبلاگت از اون بنویسی
موفق باشی
شرمنده از مطلبت هم استفاده کردم
سلام...خواهش میکنم...