اینجا حریم خصوصیه منه.لطفا وارد نشوید!

سکانس اول: (اخبار ساعت ۷ صبح )

فرمانده ی نیروی انتظامی اعلام کرد که از روز ۱ اردیبهشت طرح مبارزه با بدحجابی آغاز می شود.وی تصریح کرد که برخورد در ابتدا به صورت تذکر است و در مراحل بعدی افراد به کلانتری ها برده شده و تعهد کتبی از آنها گرفته میشود. در موارد معدودی با افراد به صورت قضایی (با پرداخت جریمه و ...) برخورد می شود.

 سکانس دوم:( یه دختره توی سلف!)

می دونی جریمه هاش چقدر سنگینه؟! دفعه ی اول ۳۰۰هزار تومان، دفعه ی دوم ۱ میلیون تومان، دفعه ی سوم ۳ میلیون تومان!

سکانس سوم:‌( یه دانشجوی دانشگاه آزادی)

نه بابا...تو دانشگاه ما همه با مانتوهای تنگ و کوتاه میان کسی بهشون کاری نداره...فقط موارد ناجورو میگیرن!

سکانس چهارم:( یه خانوم چادری)

بابا به خدا ما چادری ها هم راضی نیستیم... اینطوری حرمت حجاب و چادر هم زیر سوال می ره....! باید یه فرقی بین من که اعتقاد دارم و اونی که نداره باشه دیگه....!

سکانس پنجم:( توی اتوبوس ، یه پسره به دوستش میگه)

- دیروز رفته بودم بیرون...لباسم آستین کوتاه بود...موهام رو هم بالا زده بودم...پلیسه منو گرفت گفت: آستیناتو بده پایین! گفتم: نمی خوام! گفت: موهاتو درست کن گفتم: دوست ندارم! گفت: پس برو تو ماشین گفتم: نمی رم! ...دیدم داره خیلی گیر میده کارت بسیج فعالمو در آوردم نشونش دادم....گفت:متاسفم...از شما بعیده...گفتم: بعیده که بعیده...                                          

بعد به دوستش گفت: والا.....یه عمر ما به ملت گیر دادیم حالا اون اومده به من گیر می ده!!

سکانس ششم:( میدان صنعت)

همه ی اوتوبوس برگشتن و دارن بیرونو نگاه می کنن...یه نگاه به بیرون می اندازم..چندتا پلیس...و چند تا ماشین که رانندشون یه دختره...و یک عالم آدم بیکار که وایسادن و زل زدن به اونا!!!

سکانس هفتم:( رونامه ی اعتماد ملی، یک عدد مقاله!)

آقای احمدی نژاد در محاسبه با خبرنگار فرانسوی: فکر می کنم انتخاب لباس ساده ترین حق یک انسان است...

سکانس هشتم:(من فکر میکنم....)

به نظر من طرح مبارزه با بد حجابی خیلی خوبه ...فقط یه کوچولو با اجراش به این صورت مخالفم...به نظر من بهتره این جوری اجرا بشه....

۱.سطح اقتصادی زندگی مردم بالا برود...

۲. معضل بیکاری برای جوانان حل شود...

۳. محیط های آموزشی از این حالت خسته کننده و منجمد در بیاید و به جای تربیت بچه هایی که فقط بلدن ده بیست سی چل کنن تا یه گزینه رو انتخاب کنن بچه هایی فعال و با قدرت فکر و فهم بالا تربیت بشن

۴. امکانات تفریحی برای خانوما و همچنین آقایان توی سطح شهر زیاد شود...

۵. زمینه ای برای فکر برای بحث برای تبادل نظر فراهم شود تا همه به فکرشون افتخار کنن نه به مدل ابروشون....

۶.فرهنگ سازی به طور شدیدی جدی گرفته بشود...

۷.به جای برخورد به این صورت که موهاتوبکن تو! جلسه ها ...همایش ها...یا چه میدونم یه جوری فلسفه ی داشتن حجاب توضیح داده بشود و فکر میکنم که لازمه ی همه اینها شناساندن درست و منطقی دین است....

۸. دیگه چیزی به فکرم نمی رسه....!

 

سکانس آخر

.....!

 

نظرات 15 + ارسال نظر
سوگل پنج‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:43 ب.ظ http://www.raniin.persianblog.com

سکانس اول:‌تو شهر ما که از ۱ اسفند شروع کردن ... سکانس دوم: ...... سکانس سوم : اما توی همدان ، مواد مخدر را پشت نرده های دانشگاه بوعلی خرید و فروش می کنن، اما تو آزاد به دختر چادری هم میگن ، چادرتو بزن بالا تا ببینم زیرش چی پوشیدی!!! ...سکانس چهارم : نمی خوام به چادری ها اهانت کنم اما گاهی واقعا حجاب برتر ، حجاب یک مانتوییه ...سکانس پنجم: من خودم وقتی دختره یکی از کماندوهای دانشگاه رو دیدم ، کـــف کرده بودم...سکانس ششم: ملت بیکارن دیگه ... سکانس هفتم: حرف زیاد زده میشه ... سکانس هشتم : آرزو بر جوانان عیب نیست ... سکانس آخر: موضوعه خوبی رو در نظر گرفتی ...

مثل هیچکسم من پنج‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:04 ب.ظ

امیدوارم وضعو از این که هست خرابتر نکنند!!!!!!!!

حال میکنم ... یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:12 ب.ظ

سحر یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 ب.ظ

ایول

سوگلی یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 ب.ظ

باب چقدر دارن تحویلت میگیرن ...

سوگلی یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ب.ظ

هول شدم بابا رو باب نوشتم ...

دریا یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ب.ظ

سکانس هشتم بهترینشه ...

یه دانشجوی دانشگاه آزادی یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:15 ب.ظ

به غیرتم برخوردااااااا

همون دختره ی توی سلف یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:16 ب.ظ

اااااا شما اونجا بودی و حرف منو شنیدی و جدی گرفتی؟؟؟؟؟؟/ نه بابا گفتم که بخندیم ...

پسره ی تو اتوبوس یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:17 ب.ظ

البته آستینم یه کم کوتاهتر از کوتاه بوداااا

من یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:18 ب.ظ

من تصمیم داشتم درباره سکانس آخرت نظر بدم که فقط .... ! گذاشته بودی ....................................................................................................................................................

[ بدون نام ] یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:19 ب.ظ

میگم سطح فرهنگیه مردم پیشرفت کرده ها ... به وبلاگ های زرد هم نظر میدن ... شاید آدم بیکار زیاد شده ...

شده تا همدان بدواّم ، میام حالتو میگیرم!!!!!:دی حالا ببین!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:12 ب.ظ

اونوقت من و بارونم برات می خونیم : ایول .... ایول ... آبجی پریا رو ایـــــول ...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:14 ب.ظ

امروز تویه یه مقاله می خوندم :‌صاحبان وبلاگ ها و سایت های زرد خودشان هم زرد و قرازه (تر... ) می باشند !!!!!!!!!!!!!

آره...خواندم...آدرسم داده بود...یه چیزی تو این مایه ها...دهانت بو می ده!...دهنت رو بو میکنن!....دهنمو بو کن...! اول اسم طرف هم دریا بود....!

سوگل جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:45 ق.ظ

میگم این پستت به طور چشمگیر افزایشه کامنت داشته ها... نمی خوای آپدیت کنی ؟

باشه عزیز....چون تو گفتی ها!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد