دیگه هیچ چیزی برای نوشتن نیست...یا...همون یه ارزن استعداد ما تو نوشتن خشکید!

هنوز هم سیب هست عشق هست ایمان هست...شقایق هم هست اتفاقا ! پس زندگی باید کرد...

تازگی ها داشتم به این نتیجه می رسیدم که بدی ، ناعدالتی ، بدبختی، فقر...اصلا هر چی تو بگی هست...باید باشه اصلا! مهم اینه که من ...من می خوام یه کاری بکنم براش! حتی خیلی خیلی کوچیک... اندازه ی...همون ارزن!

بعضی از آدما رو خدا انگار خلق کرده که وقتی می بینیشون یاد این بیفتی که واسه چی دنیا اومدی...!

خیلی سخته عین آدم زندگی کردن..خیلی سخته...!

۲ ساله دارم همین ۲ خط رو می نویسم! فقط می خواستم صفحه ی وبلاگمو که باز کردم ساده بیا...رو نبینم! همین!

نظرات 4 + ارسال نظر
سایه شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:39 ب.ظ

نه دیگه.. واقعا نیاز داری با هم بیریم بیرون ( نگی این عجب نفهمیه ها !!‌)
این که حتی نیتش رو برای اون کار داری یعنی همون بودن عشق و شقایق و ایمان .. ( چشم بسته گفتم!!)
بیخود افه نیا که نوشتنم خوشکیده!!
اینطوری هم به قول خودت ارزن رابطمون هم رابطمون میره ..

سایه شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:42 ب.ظ

در ضمن.. خیلی نامردی که میگی محمد خوشگل نیست !! عبدا.. خوشگل تره o: ؟؟!!! بی انصاف!!
بعدم خوشگلی به چشم و ابرو نیست که به نمکه :ی و اینکه به دلت بیاد :ی
بیسواد ظاهر نه !! زاهر :ی
دیگه این همسر محترم رو مجبور کردیم ۴ ساعت بره رو پشت بوم تا ما بتونیم ببینم که دیدیم :ی ( این امل لیاقتش این بود که بره :ی )

محمد چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:58 ق.ظ http://www.manbito.blogsky.com

ادامه بده
تا تجربه هست میشه نوشت
باور کن

سینا پنج‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:43 ب.ظ http://pesaretanha.blogsky.com

سلام پریا...
وقتی دل برای بزرگترین چیزی که وجود داره کوچیک میشه ... ارزش اون دل کوچیک رو نمیشه اندازه گرفت...
چقدر دلم برای لحظاتی که اشک انسان در برابر لطف خدا سرازیر میشه دلم تنگ شده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد