مثل ریختن یه سطل آب یخ رو سر آدم می مونه....!

تکراری شدن عجیب این روزا...

تمام عجله ی من واسه تموم شدن امتحانا برای ندیدن دانشگاه است...شاید کمی از شدت این حس کم کنه...!

حسی که ردشو تو تموم فکرام...هدفام...آرزوهام گذاشته...

از اینکه دیگه هیجانی واسشون نداشته باشم می ترسم...از اینکه دیگه با علاقه دنبالشون نکنم...از اینکه مثل مسواک زدن شده باشن...مثل غذا خوردن...!

حتی بعضی وقتا از خلوت کردن با خودم می ترسم...از اینکه نکنه دیگه خودمو نشناسم...نکنه  بی تفاوت شده باشم ...نکنه برای پاک کردن رد تکرار تو زندگیم به هر راهی متوصل شم....

شاید از علائم یزرگ شدنه...! بزرگ شدن ولی نه در جهت مثبت!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد