۲ میلیون معتاد...استاد اصرار دارد بهمون بفهمونه که اعتیاد یک بیماری است...!  

صدهزار و خرده ای زندانی که ۵۴ درصدشون به خاطر اعتیاد دستگیر شدن...  

بچه های خیابانی...بچه هایی که وسیله ی حمل مواد میشن...انگار به دنیا اومدن واسه همین کار... 

وقتی میشنوم که حقوق زیر ۶۰۰ هزار تومان زیر خط فقر است شروع می کنم فقیرهای دور و برم را شمردن..! انگشت کم میارم! 

وضعیت اورژانس...بیمارستان...داروهای سرطانی ها...خانواده ای که تمام زندگیشونو برای لنفوم یک پسر ۲۴ ساله فروختن... 

مرگ...مریضی... 

وهزارتا چیز دیگه که ساعت های شبانه روز منو تشکیل میده... 

و بدتر از همه 

بدتر از همه... 

ناتوانی من... 

وقتی داره خودشو توضیح میده انگار منم که دارم با خودم حرف می زنم...دلم میخواد یک جوری بهش بگم که می فهممت که عمق فهمیدنمو حس کنه...! نمی دونم آخرش می فهمه میزان درک کردنمو یا نه... 

 

خدایا اگه کمکم نکنی...بدجوری کم میارم...بدجور!