الان...یعنی درست لحظه ای که داشتم نظر سایه و بانو و هستی و بارونو میخواندم...یوهو تمام پیوندهای عاطفی که با این آدما دارم زنده شد!
یادم افتاد که از اون روزها بسی بزرگتر شده ایم! و شاید پیرتر...در مورد خودم حداقل پیرتر!
نه من دیگه دختر خوشبین اون روزهام...نه سایه دختر بلندپرواز و نه بارون...! هستی رو هم که دیدم به این نتیجه رسیدم که اون هم تو این فاصله بزرگ شده و احتمالا بانو هم..!
خیلی بده که هیچ چیز این دنیا شوخی نیست...انگار هر چه راحت تر بگیری برات سختر میگیره!
دلم تنگ شده و داغون! دلم تنگ شده و نا امید...دلم تنگ شده و خسته ام...!
کسی برای من خوبی رو معنی کنه..!
تا زمانی که به فردا امیدواری اقتدار از ان توست.
آنچه کرم ابریشم آن را پایان زندگی میداند
در نظر پروانه اغاز زندگی است.
سلااااااام
سلام
س
ل
ا
م
:)))))))
خوبین؟؟؟؟
وبلاگ زیبایی داشتین.
خیلی:))
موفق و پاینده باشین.
یا حق.
خدا نگهدار.
حالم خوبه!!!!!اینکه تو کامنت قبلی چیزی ننوشتم منظورم اینه که خوبی مثل یه مکعب مثل توپ نیس که لمسش کنی بگیری دستت یا مثه سیب گازش بزنی.خوبی تویی که اگه بخوای حتی میتونی تو یه صفحه ی خالی تو عدم پیداش کنی.اصلن تا بدی نباشه که خوبی معنی نداره!اونوقته که اگه بخوای ببینیش حتی می تونی لمسشم کنی گازش بزنی و از طعمش لذت ببری:-)
سلام
چقدر زود بزرگ شدیم!
کاش بچه می موندیم ....
من و بانو این هفته میریم امام زاده
هر کی میاد بسم الله...
خوش به حالتون که امتحان ندارین!
شاید باید خودت معناش کنی
چقدر همه چی تلخ شده.....
خوبی خانومی؟؟؟
مگه تو این دنیا خوبیم هست؟؟ :(