صبحی داشتم به مریم میگفتم که خراب دوست نباش...برای دوست هر چقدر بیشتر بزاری٬ فقط براش توقع زیادی به وجود میاری..همین! 

نمی گم بهترین دوست بودم...ولی دوست خوبی بودم...شاید اخلاق ایجاب میکنه به طور مسخره ای در این مورد شکسته نفسی کنی...یا حداقل با قاطعیت در موردش حرف نزنی و یا برای مثال خودت رو با بقیه آدمها مقایسه نکنی... 

برای یک بار هم که شده میخوام آدم اخلاقی نباشم...! آره...برای یک بار هم که شده! اینو میگم چون تا حالا سعی کردم که باشم...سعی کردم دردامو با دوستام تقسیم نکنم...غر نزنم...مدام ازشون توقع انجام کاری رو نداشته باشم... 

بعد ازدواج تا مدتی باید صبر داشته باشی تا دوباره آداپته شی...این دوران برای خودم تجربه شد که اگه میخوام واسه کسی مرام زیاد بزارم ٬تو این دوران این فرصت رو بهش بدم...  

عجیبه که زود همه همه چیز رو فراموش میکنن و هر چه کمتر ادعا داشته باشی دیوار توقعاتشون بلند تر میشه... 

دوستی محدوده داره...اینو آدمها تعیین میکنن...بیشتر از اون محدوده برای دوستات نباش مگر اینکه امتحانشون کرده باشی...اینو برای خودم نمی گم فقط...به شماها هم میگم... 

فهیمه از دوستاییه که بارها امتحان پس داده...زیاد ناراحت شدیم از دست هم...ولی یه چیزی تو این رابطه هست که هردومون رو وادار به بخشش میکنه...وادار به ادامه ی دوستی و فراموشی...


امروز ششمین ماهگرد بهترین اتفاق زندگیه منه...شاید برای خودم هم به اندازه ی مامان ها عجیب باشه که شش ماه از عقدمون گذشته! 

همه ی این ماهگرد گرفتن ها و یادآوری ها بهونه ایه برای یاد آوری این قضیه که این دوست داشتن به تناسب افزایش طول مدت آشنایی همین طور تساعدی زیاد میشه... 

ششمین ماهگردمون مبارک عزیز دلم :) 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
منصوره سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:15 ق.ظ

اول از همه خب مبارکککککککک واقعا نیمسال شدن عقدتون :)
دوم خیلی خورد تو صورتم... جدی میگم! خیلی خیلی خوشحال بودم و خیلی خیلی راضی از داشتن دوستام... و از عصر همش تو خونه میگفتم من اصلا با فامیل حال نمیکنم و اگه قرار باشه ۲ بارم مهمونی بگیرم بازم دوستامو میگم!بعد یهو حس کردم اصلا داری همرو بمن میگی! :(( من غر زیاد میزنم... اما غرم می شنوم! اگه غر نزدی خب از دست خودت رفته!! هیچ وقتم توقع از کسی نداشتم اما اگه برام کاری کرده تا سرحد مرگ ذوق کردم و بعد همه تلاشمو کردم که نه جبران که اون طرفم خوشحال کنم!
قبول دارم یه وقتایی قبل اداپته شدن بهت گیر میدادیم اما یسریلش که شوخی بود یسریاشم که بذار به حساب درک پایین مجردا یه ذرشم دیگه تقصیر تو خدایی!! :) اما انقد احسان خوب بود که هممون حتی اگه دلگیر میشدیم میگفتیم بیخیال و مهم اینه که دوستمون الان خوشحال و خوشبخته! حالا بی ما یا با ما! که با ما باشه مام کنار دوستمون شادیم!
جدی شبمو خراب کردی با این پست!
اما بدون من خیلی دوست دارم بی شوخی بی ادا! و فکر میکردم لبخندای امروزتون واقعیه! نذارین شک کنم که فقط جبران بوده و رفع تکلیف!!! :( من واسه جور شدن امضاهای منیره قد مال خودم ذوق کردم... ایشالا شادی همه واقعی باشه!

منصوره سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:31 ق.ظ

یه عالمه حرف دیگم دارم که بعلت ازدیاد دلخوری نمیگم...
از نظر من تا جایی که میتونی باید خراب رفیق باشی مگه اینکه خلافش ثابت شه!! حالا برا خیلیا این خلافش خیلی خیلی راحت اثبات میشه!!
دلا یاران سه قسمند ار بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده ار می توانی!
همیشه فکر میکردم یه عالمه دوست جانی دارم!!
:(
می خام بگم هنوز مطمئنی از این پست پشیمون نیستی؟! سر یه عصبانیت مسخره نبوده؟! و اینکه بعد تلفن دیروز با من نبوده!! و اینکه ... حالمو گرفتی بددددددددددددددددد! ممکنه تا یه مدت دلگیر باشم واقعا! الان با این حالی که این پستو نوشتی میگی به درک لابد!! اما درکتو عشقست رفیق(به حالت ناراحت خوانده شود)

احسان سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:06 ق.ظ

ایندفه اول به منصوره (به علت وخامت اوضاع):
اولا مبارک باشه، اونم نه یذره دو ذره، یه عااااااااااااااااااااااالمه. ایشالا که همینطور پیشرفت روز افزون شما رو در تمامی مراحل زندگی شاهد باشیم.

الان این پست رو دیدم، کامنتایی رو هم که قرار داده بودی رو خوندم.
ولی مطمئنم که اشتباه کردی.
چون فاطمه از چند وقت قبل مدام میگفت که میخوام واسه منصوره یه کاره مخصوص انجام بدم. چون اونو یه جورای دیگه دوست دارم، آدم با مرامیه، خیلی رفاقت سرش میشه و ... پس مطمئن باش که منظور این پست شما نبودی(100% مطمئنم، شک نکن) .
یسری از دوستای دیگه که شاید اونام از جایی دیگه نگران و عصبانی بودن، عصبانیت و نگرانیشون را به فاطمه منتقل کردن که خب اگه واقع بین باشیم و خودمون و جای فاطمه بذاریم، باید بهش تا حدودی حق بدیم که دلخور و ناراحت بشه .
(برای کاری که یه کسی داوطلبانه میخواد انجام بده، خرده گرفتن و غر زدن و دستور دادن ،صحیح نیست).
زمانی که آدما خوشحالن و سرخوش، شاد و سرحال و خوب بودن هنر نیست. چقدر خوبه زمانی که پکری و نگران و دلواپس، بتونی اونارو کنترل کنی و بخودت مسلط باشی و دیگران رو با کارات ناراحت نکنی. از طرفی هم اگه تو این شرایط کسی بتونه درکت کنه و از غر زدنات ناراحت نشه، خییییییییییلی آدم صبور و کار درستیه...

به هر حال، تا اونجایی که من دیم تمامی شما ها یه سری دوستای باحال و با مرام و با صفایید که دور هم شدین. این ناراحتی ها هم باعث میشه که قدر باهم بودنتونو بیشتر و بهتر بدونید.
پس....
------
آره واقعا، خیلی زود گذشت. شکر خدا رو. برات همیشه شادی و رو مضاعف و تصاعدی آرزومندم.
مبروک بییییییییییییییی اندازه.
:)


یا علی

دکتر حیران دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ق.ظ

نه منصوره فک کنم راجع به منه!
کلا هیچی از حرفات نفهمیدم مخصوصا اونجا که میگی:
بعد ازدواج تا مدتی باید صبر داشته باشی تا دوباره آداپته شی...این دوران برای خودم تجربه شد که اگه میخوام واسه کسی مرام زیاد بزارم ٬تو این دوران این فرصت رو بهش بدم...
نمیدونم اشتباه دوستات انقدر بزرگ بوده که نمیتونی فراموشش کنی و ببخشیش؟
مطمئنی یه روز از دور شدن و جدا شدن هامون دپرس نمیشی؟

منصوره جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:12 ب.ظ

هاردادی؟! ;)

[ بدون نام ] دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ب.ظ

هاردادی یعنی چی منصوره؟
پریا جان
R u alive?

احسان پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ق.ظ

سلام

ماه بهمن هم داره تموم میشه، ولی خبری از پست جدید نیست!
هاردا سن؟

منصوره: تورک سن؟؟؟؟
;)


التماس دعای فرااااااااااااون

منصوره شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ق.ظ

می دونم دوس نداری هیچ پستیتو حذف کنی! اما منتظر بودیم هممون یا تو کامنتا یا تو پست جدید یه حرفی یه حرکتی یه جوابی ببینیم... من برام حل شد ماجرا اما خیلیا یه عالمه علامت سوال و تعجب دارن که جواب همشون شاید یه خطم نباشه...چرا نیس...من جا تو سعی کردم به خیلی از علامت سوالا جواب بدم!خودتم یه حرکتی کنی بد نیستا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد