سر درگم شده ام...بین باورها و ترس ها...بین خودآزاری ها و بدبینی ها...خسته شده ام... 

شاید روزی این فکر مدام مسخره "چه میشود؟" من رو خل کنه حسابی... 

شاید هم شده ام... 

قرآن رو باز میکنم و خدا میگوید: "آنها که حیات این دنیا را دوست دارند..." 

نمیدونم که دوست دارم یا نه... نمیدونم این تفکرات و تعلقات و نگرانیها از کجا نشأت میگیره...از حب دنیا؟!!! 

شاید...روی حرف خدا که حرفی نیس...

نظرات 2 + ارسال نظر
احسان یکشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 05:39 ب.ظ

باید صبر و توکل رو با هم داشت.
این دنیا غم و شادیش، برد و باختش، بالا و پائینش با همه.
بعضی وقتا مرز بین سیاه و سفید، آسایش وسختی، خوشحالی و ناراحتی با هم مخلوط میشن.درست مثل حالتی که آدم فکر میکنه و تو توهم هست.
تنها کاری که از دستش برمیاد صبر و توکله.
صبرو توکلت به خدا.
این نیز میگذرد....

زهرا یکشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:58 ب.ظ

آخه حب دنیا رم نداشته باشیم بالاخره یه جوری تا وقتی زنده ایم باید اموراتمونو بگذرونیم!! ناگزیر از انتخاب و تصمیم گیری هستیم، معلق میشیم و می ترسیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد